-
تصادف
جمعه 22 آبانماه سال 1388 20:25
جمعه شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهار شنبه پنشنبه صبحانه هیچی شیر+کرنفلکس ۱۵۰ نون +پنیر +گردو ۲۰۰ ۱ نارنگی کمی انار ۱۲۰ شیر کرن فلکس۱۵۰ چیز کیک۲۵۰ ۱لیوان شیر+۳ بیسکویت کرم دار۱۸۰ م.و سیب ۵۰ نارنگی ۵۰ نارنگی۷۰ خرمالو ۱۰۰ ۲ تا یخمک ۱۰۰ انار۱۰۰ خرمالو ۲تا ۱۵۰ نهار سوسیس +نون+سیب زمینی ۴۵۰ برگ۴۰۰ ۵ قاشق ماکارانی ۲ تا ته...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1388 00:10
دوستان چند عکس قبل و بعد از رژیم رو می زارم عکس های با حجاب مال پارسال در شیراز است و ۲ تا عکس دیگه مال ۲ ماه پیشه ایبته الان اون شلوار سرمه ای که پامه تو عکس اینقدر برام گشاده که باش می رم دچرخه سواری و کلا شلور توی خونش کردم! حالا بعد از کلی رژیم:
-
هفته لاغری
سهشنبه 12 آبانماه سال 1388 19:11
۳ شنبه ۴ شنبه ۵ شنبه جمعه شنبه ۱ شنبه ۲ شنبه صبحانه شیرسویا۱۵۰ ۱ نان تست ۷۰ ۱ شکلات۶۰ ۱ نان تست+آب سیب 180 شیر کاکاو۱۵۰ شیر سویا ۱۵۰ ۱ انار۱۵۰ م .و شکلات ۵۰ سیب۵۰ ۱ سیب ۱۰۰ سیب 60 ۱ کوکی ۲۰۰ ۱ میوه کوچولو ۶۰ هیچی نهار ۲ تیکه مرغ۳۰۰سیبزمینی۲۰۰ ۱ تن ماهی رژیمی۱۰۰+۷۰ نون ماهی سلمون 2 تا خیار شور 250 مک چیکن ۳۰۰ بابا قنوچ...
-
داستان
دوشنبه 11 آبانماه سال 1388 01:04
سلام بچه مرسی که برام این همه کامنت های خوشگل گذاشتین!بچه ها فعلا من وقتی برای سوسول بازی رژیمم ندارم بی زحمت این داستان رو بخونید و نظرتون رو برام بنویسین و اگه خاطره ای مشابه دارین حتما بگین!! یکی از روزهای سال اول دبیرستان بود. من از مدرسه به خانه بر می گشتم که یکی از بچه های کلاس را دیدم. اسمش مارک بود و انگار...
-
هالوین
جمعه 8 آبانماه سال 1388 03:34
سلام بچه ها من عکس های هالوین رو یکم زود تر میزارم آخه روز هالوین اسباب کشی دارم وقت نمی کنم از خودم عکس بگیرم قشنگ قشنگ این یک لباس بندریه من پوشیدم و مادر شوهر عزیزم بهم داده
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 آبانماه سال 1388 18:53
ایام هفته جمعه شنبه یک شنبه دوشنبه سه شنبه چهار شنبه پنج شنبه صبحانه شیر+ کرنفلکس=۱۴۰ شیرسویا۱۵۰ ۲ تا نون+پنیر ۱۴۰ ۱شیرسویا ۱۵۰ شیر سویا ۱۵۰ شیر+ کرنفلکس۲۰۰ م.و یک سیب=۵۰ قهوه۵۰ چایی شیرین۳۰ ۱ سیب ۵۰ چیپس +سالسا۵۰+۵۰ آجیل نهار سالاد+ سس۲۰۰ ۵ قاشق عدس پلو=۳۵۰ ۲ واجد نون +۱ رون مرغ ۳۵۰ مک چیکن+کمی سیب زمینی ۴۵۰...
-
پاییز زیبای من
جمعه 1 آبانماه سال 1388 08:21
سلام دوستای خوبم! صحبت پاییز شد منم فیلم یاد هندستون کردو دوباره دلم پر کشید پازسال ۲۹ مهر من اومدم امریکا وسط پاییز اومدم اوهایو ۸ ماه بعد نقل مکان کردیم به تگزاس! پاییز اوهایو معروفه کلی توریست میان سین سیناتی یا کلمبوس که هزار رنگ شدن پاییزو ببین اما من اینقدر دلم گرفته بود که هیچی بجز ایران نمی دیدم یاد مادر بزرگم...
-
اسباب کشی
پنجشنبه 30 مهرماه سال 1388 21:57
سلام بر دوستان بسیار خوب ندیده ام!! امروز من انار رو نوبر کردم!! تینای گل که کانادا زندگی می کنه بهم اسم مغازه ای که انار داره رو گفت و من رفتم خریدم مغازه داره از من می پرسید اینو جه جوری می خوری؟؟؟ منم مثل منگلا گفتم با قاشق!!!! اونم من گول من گول منو نگاه کرد گفت یعنی چی؟؟؟ منم فهمیدم که منظورش اینکه کجای این میوه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 22:14
جوک زنانه کابینه زندگی مشترک: زن= وزیر سلب آسایش ، شوهر= وزیر کار ، مادر زن= وزیرجنگ ، مادر شوهر=وزیر اغتشاشات ، خواهر زن= جاسوس دو جانبه ، خواهر شوهر= وزیراطلاعات و بازرسی ، پدر زن= وزیر ارشاد ، پدر شوهر= رئیس تشخیص مصلحت ! سلام بر بچه های پایداری! اینجا از صبح آسمون سوراخ شده و همینجوری داره می باره معلوم نیست که...
-
چرا من شادم
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 01:25
چرا من شادم: شاید چون امروز امتحان ندارم شاید چون امروز تولد دادشمه هر چند که نیست پیشم اما دلم که پیششه شاید چون امروز نهار توی مک دانلد همه دوستامو دیدم(قرار سه شنبه ها نهار ه) شاید چون با دوچرخه رفتم و بعد از ۳ هفته مریضی ورزش کردم شاید چون از دست کسی که خیلی ناراحت بودم سعی کردم بهش نشون ندم و فراموش کنم شاید چون...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 مهرماه سال 1388 08:42
خوب من امروز زیاد خوردم ولی عذاب وجدان ندارم نمی دونم چرا !!!!کار های خونه رو به جز جارو زدن انجام دادم .ورزشم که اوضاعش خیط و بدنم هم بسیار شل و ول ولی نمی توانم ورزش کنم سرفه نمی زاره و اگرم بزار سید نمی زاره اما می خوام فردا یوا شکی با دوچرخه برم دانشگاه راستی این کاهش وزنه خیلی هم چیزه خوبی نیستا !!!! آخه از وقتی...
-
point of view
دوشنبه 27 مهرماه سال 1388 06:03
از قدیم گفتن: خوش باش دمی که زندگانی این است!!!! من که از خدا که پنهون نیست از شمام نباشه رو حرف بزرگتر یک کلمه خرف نمی زنم ! همش به خوش باشه فکر می کنم ! این هفته از 2 شنبه به مدت 1 هفته کارم تعطیله! ریسم البته بهترین ریس دنیاست! داره می ره عروسی خواهرش! دیروز ازش پرسیدم :لیزا چند نفر توی عروسی خواهرت میان؟؟ بهم گفت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 مهرماه سال 1388 03:57
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را میخواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد : " آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگ آور ترین...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 مهرماه سال 1388 01:10
قانون اول : غر زدن ممنوع قانون دوم: غیبت کردن ممنوع قانون سوم: توقع بی جا داشتن ممنون قانون چهارم : تصمیمات انقلابی احساسی بی فکر و شتابزده ممنون اگه من این چیزارو رعایت کنم شاید آدم بشم!!! همش غر میزنم خفه نشم اللهی ! چرا وقتی از دست کسی ناراحتی بدش و به دیگران میگی خوب شاید اون طرف با کسی که تو داری غیبتشو می کنی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 مهرماه سال 1388 08:53
خوب من مثل اینکه قرار نیست مثل همه مریض ها ۲ هفته ای خوب شم!!!! دیروز از بس که گوش چپم درد می کرد سمت چپ زبونم بی حس شده بود!!! یک پدیده ی نادر من گوشم زیاد چرک می کرد اما نه اینکه شنواییش کم شه و زبونم هم بی حس شه !!!اگه تا هفته دیگه خوب نشدم وصیت می کنم!!!! هه هه هه شوخی کردم حالا حالا ها من کار دارم من با مریضی نمی...
-
شازده کوچولو و اهلی کردن
چهارشنبه 22 مهرماه سال 1388 21:10
بچه ها این قسمت از داستان شازده کوچولو رو دوباره اینجا می زارم اگه وقت داشتین بخونینش شاید روز شمارو هم مثل من تغییر داد!!! ۲۱ آن وقت بود که سر و کلهی روباه پیدا شد. روباه گفت: -سلام. شهریار کوچولو برگشت اما کسی را ندید. با وجود این با ادب تمام گفت: -سلام. صداگفت: -من اینجام، زیر درخت سیب... شهریار کوچولو گفت: -کی...
-
کی خوب میشم خدا
سهشنبه 21 مهرماه سال 1388 06:48
سلام بچه های عزیز .من همچنان مریضم و سرگیجه و اسهال دارم از اول این هفته اینقد سرفه های بدی می کنم که بعدش بالا میارم تورو خدا مواظب خودتون باشین که این آنفولانزای کذایی رو نگیرین دیگه ! یک داروی سرما خوردگی از دارو خونه گرفتم که ۱۲ تا دونه قرصه فکر میکنین من چند اینو خریدم؟؟؟ ۱۳ دولار واسه قرص سرما خوردگی !!! اینجا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 مهرماه سال 1388 03:11
صبحانه شیر سویا+1 واحد نون 150+70=220 م.و دوغ 50 نهار 1 کفکیر عدس پلو ۴۰۰ م.و توت فرنگی 70 شام آب ۳ لیوان ورزش مح خوب کالری کل 750 عملکرد از ۱۰۰
-
روز حافظ
شنبه 18 مهرماه سال 1388 18:57
سلام دوستای خوب و عزیزم مرسی بابت این همه لطف و کامنتهای مهربون که برام گذاشتن ! اما راجبع دیشب کذایی!!! اول بهتون بگم که من واقعا فکر می کردم حافظ معروفه!!! و همه ی ایرانی ها هر جا که باشن حافظ رو میشناسن! اما خوب زهی خیال باطل!!!! دیروز صبح توی استار باکس یک سری ایرانی که عموما اینجا بزرگ شده بودن و دیدم و ازشون...
-
همچنان ادامه دارد
جمعه 17 مهرماه سال 1388 18:33
سلام بچه ها راجبع این بیماری گند به شما بگم که وقتی آنفولانزای خوکی می گیرین تب بدن درد شدید اسهال بی اشتهایی کامل و معده درد بعضا حالت تهوه و سرگیچه و سرفه های درد ناک دارین بعد از ۳ روز سرگیجه و سرفه و کمی تب فقط دارین و تا ۱۴ روز همین جوری ادامه دارد من توی هفته گذشته فقط دوبار بیرون رفتم و امروز هم که جشن حافظه...
-
حافظ پارتی
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1388 07:32
سلام بر دوستان همیشه رژیمی خودم ! برنامه حافظ پارتی رو چیدیم! روز جمعه ۲۰ مهر تولد حافظ هست و ما با بد بختی یک سالن تو دانشگاه گرفتیم برنامه هایی که داریم و براتون می گم اگه نکته ای رو به نظرتون می یاد به منم بگید . برنامه اول مقدمه راجبع حافظ ۲ موسیقی سنتی سنتور و دف ۳ پخش فال حافظ بین بچه ها ۴ خوردن کیک تولد حافظ و...
-
یکم بهترم
سهشنبه 14 مهرماه سال 1388 20:51
سلام به دوستای خیلی خوبم مرسی بابت تمام کامنتهای مهربونتون من امروز ۱۰ دصدی بهتر از دیروزم دیگه آنفولانزا باید خودش خوب شه هیچ دارویی نیست! راستی یک خاطره جالبم بگم از دیشب که بیمارستان بودم یک خانومی مسئول باز کردن پرونده امده به من می گه شما مذهبتون چییه! منم اصلا دوست ندارم بگم من مسلمونم و کلا این سوال رو حق ندارن...
-
آنفلانزا
سهشنبه 14 مهرماه سال 1388 05:26
لعنت به هرچی دکتر تو آمریکاس لعنت به هرچی بیمارییه عجیب غریبه !!! من بد بخت ۲ روز آنفولانزا گرفتم تو ۴۸ ساعت گذشته فقط ۹ ساعت بیدار بودم امروز جنازمو سید برد اورژانس توی اورژانس ۲ ساعت و ربع معطل شدی تا دکترو دیدیم یک چینی که اصلا اینگیلیسی بلد نبود بش میگم من فلو گرفتم حالا اومدم ببینم که آنفولانزای خوکی نباشه میگه...
-
شکیلا
یکشنبه 12 مهرماه سال 1388 20:49
وای بچه جاتون حسابی خالی بود کنسرت شکیلا خیلی خوب بود توی یک کلمه باید بگم بشدت شکیل و خانوم بود من اولین بارم بود که می رفتم کنسرت و واقعا از برنامه دیشب خیلی راضی هستم ما ۳۵ دلار نفری پول داده بودیم و واقعا می ارزید!برنامه به مناسبت جشن مهرگان بود جشن مهرگان جشنی بوده برای آغاز فصل پاییز و درو محصول و همچنین چون...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 مهرماه سال 1388 19:11
امروز روزخوش گذرونیه سر کار که نمی رم صبح با بچه ها می ریم ارایشگاه بعدش میریم ناهار بعدش میریم بولینگ بعدشم میریم یک بوفه هندی برای شام و شب هم خونه یکی از بچه ها ! البته من چون می دونم امروز دامان از دستم خواهد رفت فاصله ۶ کیلونتری خونه تا دانشگاه و با دوچرخه میرم . صبح ساعت ۶ پاشدم که بازی استقلال و پرس پلیس و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 مهرماه سال 1388 00:35
وای من عاشق کار جدیدمه خدایا شکرت بابات لطفی که همیشه به من داری من واقعا با تمام وجودم مطمئنم که تو وجود داری و حواستم خیلی جمع ! کار جدیدم بیشتر شبیه میهمونی انگار هر روز میرم مهمونی خونه یک آمریکایی! میرم خونشون به بچه هاش ریاضی یاد میدم و باهاشون بازی هم می کنم خیلی آمریکایی ها انسانن هر شب هم یک شام حسابی بهم...
-
دوچرخه سواری
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 02:40
سلام به برو بچ پایه و پایدار اولا خسته نباشید دوما گشنه نباشید! بچه ها من بشدت شل شدم و پر ترک هم اکنون نیاز مند یاری سبزتان هستم که چه خاکی بر سرم کنم!یک خبر خوبم بدم که امروز هم برای بار دوم فاصله ۶ کیلومتری خونه مون رو تا دانشگاه با دوچرخه رفتم و به خودم افتخار میکنم البته بعدشم رفتم مک دونالدو همه کالری روزنمو...
-
۱۳۹ پوندی
سهشنبه 7 مهرماه سال 1388 06:55
سلام دوستان پایداری من . از اینکه با تمام سختی ها و وسوسه ها مراعات میکنین و فکر زیباییتون و سلامتیتون هستین ممنونم !! بعضی وقتا فکر میکنم که ارزش ها انسان کم شده و فقط ظاهر آدما اهمیت پیدا کرده! و دیگه کسی واسه ی یک قلب مهربون تره هم خورد نمی کنه ! اما واسه یک هیکل سکسی همه هرچی دارن هم میدن ! من هم داشتم به این...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 مهرماه سال 1388 18:50
امروز کلی مهمون داریم می خوام یک غذا هندی درست کنم خدا کنه خوب بشه .دیروز دسته جمعی رفتیم یک مغازه ای به اسم کاستکو که مثل شهروند توی ایرانه و از مواد غذاییش سمپل میده خیلی خوش میگزره دسته جمعی ! به قول سید اگه اخلاقت خوب باشه جهنم هم بهت خوش می گذره ۲ تا دختر جوان و ۲ تا پسر جوان درس خون و خوبم توی گروهموه که من خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 مهرماه سال 1388 06:39
خوب من از کنفرانس برگشتم خداروشکر خیلی خوب بود کلی هم دوست جدید پیدا کردیم ا یرانی های اینجا خیلی ماه و مهربونن من نمی دونم چرا اسم ایرانی ها توی آمریکا بد در رفته من که هرچی دیدم خوب بودن . توی راه با یک تانزانیا یی همسفر بودیم اسمش تیتو بود خیلی رمانتیکو پروانه ای بود رفت برای زنش یک بادکنک قلب خرید که روش نوشته بود...