گل باقالی خانم (مریم شیکمو)

یک وبلاگ خوشمزه و کم کالری دست نوشته های یک رشتی

گل باقالی خانم (مریم شیکمو)

یک وبلاگ خوشمزه و کم کالری دست نوشته های یک رشتی

دوباره سرما خوردم! عجب سال گندی بود!! از همه نظر! سی یا سی که قربونش برم دیگه چی می خواست بشه! از نظر سلامتی که هرچی فلو بود من گرفتم! ۴ بار آنفولانزا گرفتم!! ۱ بارش که تا دم مرگ رفتم واقعا آنفولانزای خوکی عجب ویروس سر سختی بودا!! دوباره عینکی شدم! ۶بار دندان پزشکی رفتم! از هیچ نظر از سال ۸۸ خوشمان نیامد! انشالا زودتر برود و ما را از شرش خلاص کند! به قول استاد سخن سعدی: آدمی امیدوار باشد به خیر کسان// مارا به خیر شما امیدی نیست پس شر مرسان. حالا این شده حکایت من و سال ۸۸ ! این دم آخری هم کرم میریزه! دست از سرم بر نمی داره این سال نحس. دوباره دم امتحانا شد من مریض شدم. 

از آه و ناله بگذرم٬ شما چه خبر؟ من می خوام تا عید ۲ کیلو دیگه کم کنم اما نمیشه!! حالا شاید ۱ کیلو شد! برای عید ما اینجا ۱ هفته تعطیلات بهاری داریم می خواستیم مسافرت بریم که معلم گرامی لطف کرد و برامون امتحان گذاشت اونم کی؟؟؟ درست بعد از تعطیلات! منم یاد ایران افتادم و امتحان های میان ترم که درست فردای سیزده بدر داشتیم! البته ما دانشجویان غیور بیکار نمی نشستیم و به تمامی جد آباد استاد نسبتا محترم فوش و ناسزا نثار می کردیم. گاها اجداد خفته و ناکامشان هم بی نسیب از الطاف دانشجویان نبودند!  

دیروز سر کار نرفتم خیلی حالم بد  بود امروز هم کلاس صبحم رو نرفتم! درسام هم خیلی عقبه! اما روحیم خداست!! خیلی روحیه ام خدارو شکر خوبه! اونم به خاطر سیده! سید خیلی حواسش به منه! خیلی مهربون میشه وقتی مریضم! الهی قربونش برم! (۱۸+) ! 

این از احوالات بنده حالا بیام ببینم شما چه خبر!

سلام به همه. دیروز یک جشن باحال توی دانشگاه بود. من و سید می خواستیم بریم ٬قرار بود سید از دانشگاه بیاد دنبال من از اونجا بریم جشن. آمدن سید همانا و در آسانسور گیر کردنش هم همانا بیچاره ۱ ساعت توی آسانسور گیر افتاده بود!! هی به من زنگ زده بود که بهم بگه ولی من سر کار بودم نمی شد جواب بدم! پلیس اومده بود و آمبولانس و آتشنشانی خیلی خنددار بود!! بعد که آتشنشانی در رو باز کرده مثل فیلما مردم براش دست زدند!هه هه هه ! این آمریکایی ها شادنا! هوا اینجا داره بهاری میشه! خیلی منتظر بهارم! دلم براش لک زده. 

امروز فهمیدم که دوباره عینکی شدم یعنی قبلا عینکی بودم شمارمم مجموع ۸ بود بعد ۴ سال پیش که لیزیک کردم خوب شدم اما الان دوباره باید عینک بزنم! اگه بدونین چقدر پکرم!! 

راستی وزنم هم دقیقا58.9670 kg  البته گلی خانوم هم اینجاست باید ۵۶ باشم! اما هنوز پایین تنه خفنگه!! الان میام به سرای شما!

سلام دوستان گل. امروز حالم یکم بهتره! با خالم حرف زدم٬ تولدش بود. خیلی انرژی گرفتم. امروز می خواستم درس بخوانم اما از آنجایی که هر خواستنی توانستن نیست٬ لذا من هم نتوانستم! 

به جاش رفتم خریدکه چقدر بیشتر حال داد بعد یک فروشنده ایرانی هم اونجا کار میکرد هی بهم گفت چقدر هیکلت خوب شده منم جو گیر شدم ۵۰ دلار ازش خرید کردم! هه هه هه امان از خوشتیپی! فردا باید برم دانشگاه ۸ صبح تا ۹ شب ۴ تا کلاس دارم وسطاش هم چندساعتی که بیکارم میرم شنا! وای اینقذه حال میده. استخرش سرپوشیدس ولی دور تا دورش شیشس بیرون معلوم تو داری شنا میکنی یا توی جکوزی نشستی اونوقت بیرون برف میاد! آخ که چه حالی میده! یک تولد هم دعوت شدم. تولد یک دختر ۴ ساله به اسم آنا! برای تولدش ۲ تا اسب کوتوله می خواد اجاره کنه بیاره تا بچه ها سوارش بشن!! خیلی هیجان انگیزه! مادرش لیزا٬ که یک زن آمریکایی هست٬ به من میگفت که یکی از دوستای آنا رو دعوت کرده بعد اون توی کارت دعوت نوشته I pray to got, so he will let me to come!!! ترجمه ای وحشت ناک از انشا الله!!! از خنده مرده بود هی به من می گفت مگه مسلمونا برای رفتن به تولد دعا می کنن!! منم چی بگم غش غش خندیدم!!  

 

اوضاع رژیم: صبجانه 200 کالری ناهار 400 شام 350 متفرقه 100 دوساعت هم مال گردی به جای ورزش!!

الان میام به آشیانیتان