گل باقالی خانم (مریم شیکمو)

یک وبلاگ خوشمزه و کم کالری دست نوشته های یک رشتی

گل باقالی خانم (مریم شیکمو)

یک وبلاگ خوشمزه و کم کالری دست نوشته های یک رشتی

سلام بچه ها جای همه توی کنسرت اندی واقعا خالی بود به جرات میگم بهترین شب زندگی من بود! 

آنچه در کنسرت اندی گذشت: 

 

کنسرت اندی در یک سالن که توی یک موزه ماشین بود برگزارشد. سالن مال یک آقای دکتر ایرانی بود.مثل سالن های عروسی بود میز و صندلی و یک پیست رقص بزرگ.برنامه راس ساعت ۸.۳۰ شروع شد بدون هیچ تاخیری! قبل از آمدن اندی ۲ تا گروه رقص که یک گروه مکزیکی و یک گروه عربی آمدن وسط و رقصیدن. جالبتر از همه این بود که ۲ نفر از کسانی که رقص عربی میکردن خیلی توپلی بودن یکیشون راحت ۹۰ کیلو بود یکی هم ۱۰۰ تایی میزد! من از این کارش خیلی خوشم اومد! خلاصه من که اصلا از این برنامه ها خوشم نیومد و همش چشم براه اندی بودم بعدش دیجی اومد خلاصه من رفتم و به استیج چسبیدم تا اندی بیاد کم کم بچه های باند اومدن ۲ تا گیتار برقی دوتا درام و یک کیبرد.و بعد شروع به زدن بهترین آهنگ اندی از نظر من کردن یعنی بلا!!!! درست سر شروع آهنگ اندی آمد من همینجوری جیغ میزدم و اشکام ناخداگاه می اومد یاد تمام خاطرات خوبم در ایران با آهنگ های اندی افتادم.عروسی ها تولد ها توی راه شمال و مسافرت ها از همه مهمتر خواهر های نازم. من واقعا شوکه شده بودم اصلا دست خودم نبود واقعا یهو حالم بد شد اصلا نمی خواستم جامو از دست بدم برای همین کم کم به خودم مسلط شدم. تمام آهنگ هارو از حفظ بودم و اندی هم تمام اهنگ هایی که ما خاستیم را خوند و ۲ تا آهنگ به نسبت سی یا سی هم خوند یکی اونی که با بنجوی خوانده بود و یکی هم صلح سفید و  آبی وقرمز! بعد هم گفت یادمو نره که دمکراسی معنیش اینه که به همدیگه احترم بگذاریم و با دست بند های سفید و سبز و همه و همه باهم دوست باشیم! بعد از یک برنامه ۱ساعت و نیمی نیم ساعت برک گرفت و دی جی آمد دوباره خودش آمد و تاساعت ۱ شب برایمان خواند و من رو به دوران کودکی و نوجوانی و جوانی میبرد! وسط برنامه آب می خورد و آبش رو به جمعیت می داد من هم یکی از آبهاشو گرفتم!!! بعد از برنامه توی یک اتاقی رفت ما هم توی صف ایستادیدم و ۴ تا ۴ تا می رفتیم توی اتاق و باهاش عکس میگرفتیم! خیلی مهربان و خوش اخلاق بود! من بهش گفت که ۳ راهنمایی که بودم برای اینکه ۳ بار ازم نوار اندی رو گرفتن از مدرسه اخراجم کردم! بعد بهم گفت چه مدیر های بدسلیقه ای داشتی! و کلی خندیدیم با هم. 

تمام طول برنامه یک آقایی که مدیر برنامه های اندی بود به اسم آقای کورس! نمیدونم برنامه کورس و رندی رو شما ها یادتون میاد یا نه! همون آقاهه! تمام مدت به من نگاه میکرد من یکمی شک کرد که این داره به من نگاه میکنه یا به کسای دیگه خلاصه برام دست تکون داد!! منم براش دست تکون دادم بعد از کنسرت اومد بهم گفت که تو خیلی طرفدار اندی هستی نه! منم گفتم آره واقعا ایشون رو دوست دارم! گفت همه آهنگ هارو حفظ بودی دختر!!! منم خندیدم گفتم بله! بعد بهم گفت که بیچاره پارسال اومده ایران و رفته زندان اوین! منم خندیدم گفت خوب خیلی بود بوده که کهریزک نرفتین!!! بعدم کلی باهم خندیدیم! ول نمی کرد یک ۱۰ دقیقه باهم حرف زد! دیگه داشتم مشکوک میشدم!! خوشبختانه سید اومد اونم رفت! الان که اینارو مینویسم حالم خیلی بده سر درد وحشت ناک دارم ۲ از انگشت های پام بی حسس شده از بس که رقصیدم و کفشم هم پاشنه دار بود ولی خیلی حال کردم وخیلی خوش گذشت!!! هرکی عکس میخواد ایمیل بده

با احساس ترین عکسی که تا بحال بشریت به چشم خود دیده 

.. 

.. 

cid:1.1430362067@web53302.mail.re2.yahoo.com

و بالاخره وزن دهه ی ۵۰

 

 امروز ۱۵ بهمن ۸۸ من به وزن ۵۹.۶ کیلو رسیدم و فقط و فقط مدیون حمایت های شما دوستان خوبم هستم!!!!

 

 

 

 

 

 

 امروز که منتظر عوض شدن ده هستم از همیشه بیشتر خوردم!!!! لعنت به این اراده~!

سلام بچه ها الان کافی شاپم اومدم درس بخونم! پس تند تند بگم ! دیروز با این دوستم خانم نیا!! البته فامیلیش یک چیزی مثلا مثل اصغرنیاست ولی اصغر بی کلاس بوده الان همه انجا به اسم نیا میشناسنش٬ خلاصه بد بختی ۲ ساعتی که بیکارم باید به غیبت هاش گوش بدم و ایلا واسه منم کلی غیبت از خودش در میکنه! البته بدجنسی نکنم که دیروز خودمم دوست داشتم به غیبت هاش گوش بدم چون راجبع یک شخصی بود که منم تنم می خارید که یکی ازش بد بگه!! 

بعداز کلی غیبت یک پسری اومد و این یهو خودشو لوس کرد و گفت که من هیچی نخوندم میشه از روی دست تو بنویسم(اینجا باید یاد آوری کنم که تقلب اینجا رسما جرمه و به خاطرش ممکنه زندان هم بری و در کمترین حالت مثلا تقلب در تمرین از دانشگاه اخراج می شی!!!) خلاصه پسره هم یک نگاهی به من کرد و به نیا گفت بریم بیرون حرف بزنیم!! خانم نیا هم روشو کرد به من و گفت خوب من برم !!! بعد با اون پسره رفت!!! منم هی به خودم تلقین کردم که بابا نیا شوهر داره اگرم بخواد کاری بکنه که جلو من نمی کنه!!!! این تمام شد بعد از کلاس اومده به من میگه من چی کار کنم این پسره نمیدونه من شوهر دارم اگه بدونه به من تقلب نمی رسونه!!!! حالا من چی کار کنم روم نمیشه بهش بگم!!! اگه توی فیسبوک ادش کنم خودش میفهمه که من شوهر دارم دیگه!!!! من واقعا اعصبانی شدم از شنیدن این مکالمه!!!! یعنی چی!!! خلاصه قضاوت با خواننده!!!  

برای تمام دوستای دخترم برای ولنتاین یک سوهان ناخن خوشجل خریدم!!! با یک کارت میخوام بهشون بدم! 

هنوز ۶۰ کیلو تمام هستم امروز گلی میره و من منتظر عدد ۵۹.۹۹ هستم به محض روئیت اعلام میکنم فعلا بای بای 

 

خیلی اوضاع درسیم خرابه خدا به دادم برسه!! فکر کنم باید یک روز از کارم کم کنم!! خیلی میزربلم      :-(