گل باقالی خانم (مریم شیکمو)

یک وبلاگ خوشمزه و کم کالری دست نوشته های یک رشتی

گل باقالی خانم (مریم شیکمو)

یک وبلاگ خوشمزه و کم کالری دست نوشته های یک رشتی

نیروی جدید!

coffee3 

سلام امروز صبحانه خیلی خوب خوردم همش ۱۲۰ کالری! تا ساعت ۴ هم دوام آوردم و بچز ۲ تا قهوه هیچی نخوردم اما یهو نهار به سمت کتلت ها یورش بردم و ۳ تا کتلت+نون و نوشابه و سس خوردم! فکر کنم رو ۶۰۰ رفتم شام هم یک کتلت+یکم نون و ماست روی هم رفته ۳۰۰ تام شام! ۱۰۰۰ تایی خوردم! اینشالا که بیشتر نباشه!!! 

نمی دونم تا چه حد با کسایی برخورد کردین که فقط اطلاعات میگیرن و چیزی به شما نمی گن!!!من از این آدما متنفرم! امروز یکیشون به پستم خورد! همش سوال می کرد و وقتی من سوال میکردم منو میپیچوند!!! عجب!! توی یک موقعیت بدم بودم توی کافی شاپ داشتم بکوب آناتمی می خواندم که یهو ۵ تا از بچه ها اومدن توی کافی شاپ و امدن طرف من و سلام و علیک و این حرفها بعد نشستن پیش من! اما نکته ی بسیار منفیش این بود که هیچی سفارش ندادن! خیلی این کارشون زشته !کافی شاپ که کتابخانه ی عمومی نیست محل کسبه!! تازه ماجرا به اینجا که ختم نشد! که ایکاش میشد! با خودشون هم ساندویچ مک دنالد اورده بودن که توی کافی شاپ مردم بخورن!! من همش از اینکه اینا پیشم بودن خجالت میکشیدم! آخه یارو کافی شاپه کلی منو میشناسه اصلا ازم نمی پرسه چی میخورم خودش میدونه که من همیشه کلمبیای لایت می خورم! حالا اینام اومدن پیش من هی با من حرف میزنن البته من خیلی محترمانه گفتم :بچه ها تورو خدا من باید زود تر این فصل رو تمام کنم بعدا با هم گپ میزنیم! اوج ماجرا اونجا بود که صاحب مغازه خیلی مهربون و محترمانه اومد طرف میز ما و در حالی که روش به من بود گفت ببخشید غذای جای دیگه در کافیشاپ ما متاسفانه ممنوعه!! ولی میتوانید از غذا های ما استفاده کنید! یک چشمک هم زد و گفت و بهتر از مک دنالده!!! اما رو که نبود!!! چیزی که سفارش ندادن و ساندویچشون رو بردن بیرون و روی صندلی های بیرون کافیشاپ میل کردند!! یک خانمی که تازه از ایران اومده بود مگه ول میکرد هی می خواست از من اطلاعات بکشه! خلاصه منم اعصابم داغون شد سریع به سید زنگ زدم که پاریکال( استعاره از ماشینمون یا همون خر پرین) را آتیش کن و من راببر خونه که اصلا نمیشه اینجا موند! خلاصه این هم از ماجرا های امروز من!راستی یک عکسی از یک تیکیه این کافی شاپ که کارای دستی مردم رو میفروشه میزارم چون واقعا برای من جالب بوده!  این عکس عاشقانه هم که از توی گوگل ایمیج پیدا کردم صاحب این کافی شاپ رو نشون میده با دوست دختر گرامیشون البته پی جی عکس ۱۳ سال تمامه!

Coffee Haus Downtown - handmade boutique 

Thomas & Cheyne - Coffee Haus Downtown

سلام بچه ها ! من دوباره عاشق شدم یوهووووووووووو یعنی دوباره عاشق یک نفر شدم!من عاشق سید شدم! امروز من خیلی درس داشتم آناتمی و سایکولوژی و... تازه ساعت ۶ تا ۱۱ شب هم باید می رفتم سر کار!خلاصه زندگیم از وقتی که تصمیم گرفتم پزشکی بخونم خیلی سخت شده آخه باید از کلی فیلتر بگذرم تا پذیرش بگیرم بین ۱۰۰۰ نفر باید توی ۶۰ تای اول باشم تا تازه برم مصاحبه! اگه قبول شدم تازه شروع کاره!! خلاصه درس خوندن + کار کردن+کار خونه واقعا از من بر نمی اومد! امروز وقتی رفتم سر کار نه شام درست  کرده بودم نه خونه تمیز بود کلی لباس داشتم که باید تا میکردم ۲ تا تکلیف هم داشتم! خلاصه با یک فکر خسته که چی کار کنم از کجا شروع کنم اونم ۱۱ شب! رسیدم خانه دیدم بله سید گل کاشته! خونه تمیز شام هم تاس کباب مرغ پخته من تا حالا این غذا رو نخورده بودم خیلی خوشمزه بود نمی دونم ناقلا از کجا یاد گرفته بود! پس رژیم تعطیل !  

تازشم کل کتابمو خونده بود که با هم تکلیف انجام بدیم!واقعا همسر خوب مثل هیکل خوب نعمتیه ها!!! من برای ازدواج با سید خیلی سختی کشیدم! هر دوتا خانواده هامون خیلی نا راضی بودن سر عقدمون هم مامان من هم مامان اون گریه میکردن!!! ما تقریبا چاره ای جز اینجا اومدن نداشتیم!!! فقط و فقط هم یک دلیل احمقانه داشت این همه مخالفت اونم اینکه اون سنی هست و من شیئه!!!! ولی توی این ۲ سال زندگی هر روزش بیشتر از دیروز عاشقش شدم! مرسی خدا جون!

چهار شنبه

 چمعه! 

 صبح ساعت ۸ پاشدم تا رفتم کافی شاپ که درس بخونم ساعت ۱۰.۳۰ بود! خیلی دیر بود واسه اون همه کار! واقعا درس روانشناسی سخته! یا لااقل به زبان اینگیلیسی واسه من خیلی سخته همه ی کلمات و باید نگاه کنم! درس آناتمی و فیزیولوژی و درس رونشانسی من و داره بیچاره می کنه! من اگه بدون پیش مطالعه برم سر کلاس انگار دارم یک فیلم به زبان چینی می بینم که هیچ کلمه ای برام آشنا نیست و اصلا حتی موضوع رو هم نمی گیرم! باید خیلی تلاش کنم اینجا واسه رشته ها پزشکی خیلی رقابت بالاست! بعضی وقتا نا امید میشم آخه کلی طول میکشه تا من بفهمم متن چی هست چه برسه به حفظ کردن! یک جورایی رقابت نا عادلانست! بین من و یک آمریکایی که زبان بلده!!! حق ام هست دندانم نرم چشمم کور می خواستم توی این یک سالی که اینجا بودم زبانم رو فول می کردم!!!  ۱ ساعت دیگه باید برم سر کار 

صبجانه یک تست+ پنیر=۱۵۰ 

۲ تا قهوه در کافی شاپ=۱۰۰ 

نهار: ۴ قاشق برنج+قیمه ۳۵۰ 

تا حالا۶۰۰ تا! 

وزنم هم شده ۱۳۵ پند یعنی ۶۰ کیلو!!! از وقتی دختر خالم رفته ۳ کیلو کم کردم!!!!

 

پنج شنبه! 

صبجانه ۲ تا نون تست ۱۶۰ کالری
+ کره + مربا=۲۵۰ 

نهار ۴ قاشق برنج +۳ قاشق خورشت=۳۰۰ 

م.ع=نصف سیب+نصف پرتقال=۱۲۰ 

تا الان ۶۷۰ تا!!! 

شام خودمو خفه کردم :(

 

 

 

 

 

صبحانه :    شیر + سیریال = ۱۸۰ 

میان وعده: نصف بستنی کوچولو ۷۰+ نصف پرتقال۵۰ کالری+کمی تورتیلا ۶۰ کالری=۱۸۰ 

نهار:          یک تیکه ماهی کبابی سالمون=۲۴۵ 

۵مایعات:    لیوان چای سبز!!! به به  

               و یک لیوان قهوه + ۱ قاشق مربا خوری شکر=۲۰  

شام:         چیز برگر مکنالد ۳۵۰ 

میان وعده:  یخمک ۵۰ 

جمع کل: ۱۰۲۵

 

تا الان که ساعت سه و نیم ظهره دقیقا ۶۲۵ کالری خوردم ! ساعت ۴.۳۰ هم باید برم سرکار تا ساعت ۹ شب سر کارم و سر کار چیزی نمی خورم شام هم سعی می کنم توی مایه های ۲۰۰ تا بگیرم! 

بچه ها اصلا حس ورزش نیست واقعا تنبل و شل شدم!! حالا سعی می کنم از دراز نشست و وزنه شروع کنم!!! من واقعا نمی توانم ورزش هایی که تپش قلب میاره انجام بدم خیلی بده!!   

حالا بین کلاس اولم تا کلاس دومم ۳ ساعتی بی کارم ۱ ساعت و نیمش رو میرم جیم دانشگاه ورزش!  قول می دم!!! 

از اوضاع درسیمم بگم که از صبح ساعت ۸.۳۰ شروع کردم تا ۱.۳۰ خواندم ۳ صفحه دیگه از درس کامپوزیشن مونده خدا کنه که شب میام جونی برای بقیش باشه! 

 

زاستی بچه ها به این آدرس برین می خوام یک سبد میوه برای تولد خالم سفارش بدم ببینین چه کارای جالبی با میوه کرده راستی اگه چیز خوبی زیر ۱۰۰ دلار دیدین به من بگین!  

من از این بدم نیومده: 

http://www.ediblearrangements.com/fruit-baskets.aspx?CategoryID=118