امروز روزخوش گذرونیه سر کار که نمی رم صبح با بچه ها می ریم ارایشگاه بعدش میریم ناهار بعدش میریم بولینگ بعدشم میریم  یک بوفه هندی برای شام و شب هم خونه یکی از بچه ها  ! البته من چون می دونم امروز دامان از دستم خواهد رفت فاصله ۶ کیلونتری خونه تا دانشگاه و با دوچرخه میرم . 

صبح ساعت ۶ پاشدم که بازی استقلال و پرس پلیس و ببینم اما واقعا دیگه گندش در اومده خجالت بکشن  همه چیو گند زدن همه می دونستن که ۱-۱ بازی تمام میشه ! 

حالاشب میام می گم چی شد داستان دختری با ۲خواستگار عاشق میگم آخه امشب همه باهم هستیم خدا بخیر کنه!  

شب: خوب من برگشتم کلی خسته از خوش گذرونی همه چی خوب بود تا بوفه هندی که گند زدم به همه چی فکر کنم 3000 کالری خوردم بعدش یک کار خیلی زشت کردم مثل احمق ها وقتی اومدم خونه دستمو تا آرنج کردم تو خلقم و بالا اوردم !!!!! من پشیمونم دوستان ! 

راجبه داستان عاشق شدن دختری توسط2  پسر بگم که خیلی از دست یکی از پسرا ناراحت هستم  چون فکر کرده فیلم هندییه یا اون فردینه نمی دونم همین جوری علکی به نفع اون یکی پسره رفته کنار بدون اینکه نظر این دخترو بپرس اصلا تصمیم با دختره بوده منم می دونم که دختره بیشتر دلش پیش این آقای فردین خان بوده اما ایشون مثل داستان های آبگوشتی ایرانی با قلبی شکسته به نفع کسه دیگه کنار رفته و اصلا نظر دختره هم براش مهم نبوده در یک کلمه باید بگم چه مسخره! آدم مگه وقتی عاشق میشه به یکی دیگه به فرما میزنه!!!!! نه وای میسته و تمام تلاششو واسه رسین می کنه! 

امروز روز تعتیله اما آنا این دختری که براش کار میکنم صبح مسابقه فوتبال داره از ساعت 8 تا 1 باید برم سرکار و از ساعت 6 هم راه می افتم برم کنسرت شکیلا که به مناسبت جشن مهرگانه میرم  

تا شب هم میام بر نامه غذایی همه ی دوستانم رو مطالعه می کنم و نظرم رو می گم مرسی بابت کامنتاتون بوس.