خوب من از کنفرانس برگشتم خداروشکر خیلی خوب بود کلی هم دوست جدید پیدا کردیم ا یرانی های اینجا خیلی ماه و مهربونن من نمی دونم چرا اسم ایرانی ها توی آمریکا بد در رفته من که هرچی دیدم خوب بودن .  

توی راه با یک تانزانیا یی همسفر بودیم اسمش تیتو بود خیلی رمانتیکو پروانه ای بود رفت برای زنش یک بادکنک قلب خرید که روش نوشته بود دلم برات تنگ شده یک بادکنک خرگوشم برای بچه ۱۰ ماهش بعد گفت گلم می خوام بخرم من بش گفتم بزار وقتی رسیدیم دالاس از اونجا بخر الان اگه بخری ۳ ساعت رانندگی گلت خراب میشه بعد گفت نه ارزشش به اینه که از اینجا براش بخرم که بدونه تو سفر دلم براش تنگ شده و سوقاتی باشه ! تفلکی وضع مالیشم اصلا خوب نیست اما خیلی انسان مهربون و خوش اخلاقییه ! هیچ وقت فکر نمی کردم که یک تانزانیایی اینقدر رومانتیک باشه!! 

یک اتفاق جالب دیگه هم افتاد که برای ۱۰۰۰ رومین بار من فهمیدم که نباید همه ی آدم ها رو به یک چشم نگاه کرد!! اینجا هندی ها به خساست خیلی معروف هستن اما واقعا نباید در جوامع انسانی استقرا زد و بگی چون ۱۰۰ تا  هندی خسیس بودن پس ۱۰۱ هم خسیسن!! 

ما از این چیزا فراون تو ایران داریم!!  راجبع همه قومیت ها اما حالا بگذیم بزارین بگم چی شد!! 

 

شبها بعداز کنفرانس ما با گروه شام می رفتیم بیرون خیلی مزه می داد از هر کشوری ۱ ادمی اومده بود و برای من مثل سازمان ملل بود اون میز شام!! توی آدم هاییی که اومده بودن یک آمریکایی و یک هندی بغل دست من نشسته بودن رستوران  باکلاسی نبود یک رستوران تگزاسی اصل با گارسون های کرو کثیف اما غذای خیلی خوبی داشت من یک استیک مرغ سفارش دادم اما دیدم گوشت برای من اورده!! به سید گفتم  که این اشتباه شده  چون من گوشت نخواسته بودم هندییه که یک مرد ۵۰ ساله بود و رستورانم انتخاب اون بود به من گفت نه اشتباه نشده کلا استیک مرغ یعنی گوشتی که مثل شینستل مرغ درست شده و بعد ۴ یا ۵ بار هی به من اصرار می کرد که حالا که دوست نداری عوضش کن منم که نمی خواستم دوباره ۱۰ دولار علکی پول بدم گقتم نه خوبه اما اون دوباره اصرار کرد بعد دید که من غذامو عوض نمی کنم بی خیال شد من تو رستوران قبل از اینکه غذام آماده شه داشتم فکر می کردم که این هندیه خسیسه واسه همین که نمی خواسته پول زیادی واسه شامش خرج کنه مارو اورده اینجا واقعا خدا منو ببخشه چون غذا ی رستوران عالی بود بعد از شام  هر کی  اومد غذاشو حساب کنه که یهو دیدم این هندییه بلند شد و گفت که مال همه رو حساب  کرده!!!! 

منو بگو چه فکرای مسخره ای راجبع بیچاره کردم نه تنها خسیس نبود بلکه خیلی هم مهربون و لارج بود که هی به من می گفت غذاتو عوض کن اگه دوست نداری نگو خودش می خواست حساب کنه!! 

 

صبحانهیک تکه شوکلات۶۰
م.وقهوه تلخ۰
نهار۴ تا بال مرغ۳۰۰
م.وکمی چیپس۱۰۰
شامیک کف دست نا ۱پرکالباس  ۲۰۰
آب۵
ورزشنکردم
محخوب
کالری کل۶۶۰
عملکرد از ۱۰۰۷۰