بچه ها من امروز با اینکه روزه بودم ولی یک دلدردی داشتم که نگو شکمم سفت شده بود دست میزدم درد میگرفت تا افطار همش داشتم فکر میکردم چی بخورم که بهتر شم فکر کنم ما شیر ه آخه من هر روز شیر میخورم برای سحری! امروز به تمام بچه هایی که لینکشون کردم سرزدم و پیغام گذاشتم شمام کم لطفی نکنین و تا اینجا که میاین یک نظر هم بدینو دل مارا شاد کنید! 

اعصابم خورده میدونین دیگه چرا!!؟؟ این دفعه خیلی خنده داره اعصاب من یک انسان ۶۷ کیلویی رو یک مگس کوچک خورد کرده! این مگس بی ملاحظه ۲ روزه که خونمونه و بیرون نمی ره!! شوهر دل نازک منم همش میخواد این مگسو زنده دستگیر کنه و به آغوش خانوادش برسونه!!! البته این اخلاق و راجبع همه ی موجودات موزی داره از سوسک تا مورچه حالا از ساعت ۸ صبح این مگسه وق زد تا من کفری با یک دمپایی افتادم به جونش اما ناقلا خوب فرز بودو من بیچاره فقط خسته شدم در حال حاضر هم که دارم می نویسم هی میاد دور پام و من هم هی تکون میخورم اخه خدایا چرا اینقدر انسان و ناتوان آفریدی که حتی ۱ مگس بتونه اونو ایتقدر اذیت کنه چه برسه به آدمایی که واقعا نبایید می آفریدی و به اصتلاح سوتی دادی!!  

یک رباعی بسیار زیبا از خیام:  

از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن     فردا که نیامده ست فریاد مکن 

بر نامده   و   گذشته   بنیاد    مکن     حالی خوش باشو عمر بر باد مکن