گل باقالی خانم (مریم شیکمو)

یک وبلاگ خوشمزه و کم کالری دست نوشته های یک رشتی

گل باقالی خانم (مریم شیکمو)

یک وبلاگ خوشمزه و کم کالری دست نوشته های یک رشتی

سلام بچه ها! دیگه روم نمیشه حتی کامنت هارو جواب بدم! چی بگم هی میام و میرم! فکر کنم هیچ خواننده ای برای وبلاگم باقی نگذاشتم. خلاصه شرمنده ی اخلاق رژیمی همه تون هستم! توی این چند وقتی که نبودم خیلی سرم شلوغ بود. ۳ تا امتحان توی یک روز داشتم! برام خیلی سخت بود مخصوصا که استاد آناتمی و فیزیولوژیم اجازه نداد که از دیکشنری استفاده کنم! اما خدارو شکر خیلی نمره هام خوب شد! آناتمی که واقعا درس سختیه رو از ۱۰۰ گرفتم ۹۹.۵!! خودم هنوز باورم نمیشه! استادم هم باورش نمیشه! اینجا اگه لهجه داشته باشی و قیافت یکمی خارج بزنه فکر میکنن خیلی خنگی و هیچی حالیت نیست!  

بگذریم٬ از دل تنگم بگم! اینقدر دلم میخواست الان ایران بودم :( دو سال که عید دور از خونمونم!  به قول دوستی؛وطن هم جای بدی نبود؛ دلم اینقدر هوای تهران رو کرده! هوای درکه و دربند! هوای شیرینی نخودچی یا سمنوی عمه لیلا!!!  برنامه های ماهواره که با خواهرام میدیدیم !هوای عید!! دختر مدرسه ای که بودم دم عیدا به بابام میگفتم من عیدی میخوام از این سبزا (منظورم ۱۰۰۰ تومنی بود) این آخریا می گفتم از این قرمزا می خوام (۵۰۰۰ هزار تومنی) چی میشد بزرگ نمی شدم!!! آخه آن زمان که کوچک بودم غم بود اما کم بود!!! یکم مسخره است اما الان من همش ۲۵ سالمه اما فکر میکنم ۳۵ سالمه!!! بنظرم خیلی عمر کردم!! مخصوصا این ۲ سال در آمریکا اینقدر سرم شلوغ بود که کاملا تغیر قیافه ام رو حس میکنم. درست روز تولد ۲۵ سالگیم که با کریس مس یکی بود٬ متوجه شدم که چه خط اخم عمیقی روی پیشونیم دارم! بعد کم کم حساس تر شدم٬ بعد به نظرم رسید که وقتی میخندم زیر چشمم کلی چین و چروک می افته که مطمئنم ۱۸ ماه پیش که از ایران اومدم نبودن!! بعدشم که موهم ریخت!! اگه دست من بود همین امروز بر میگشتم ایران! دوستام که برام از ایران عکس میفرستن همه نازو خوشگل تر شدن ماشالا من ولی عکس های من که میبینن میگنه چرا اینقدر وا رفتی تو!!  

دم عیدی از این حرفا نزنیم! راستی بچه ها اگه برام کامنت میزاری از حال و هوای عیدم بهم بگین!! هنوز آریاشهر عیدا شلوغه؟؟ میلاد نور چی؟ اگه کسی اهل درکه هست و کافه پاکوپا یا عمران میره بهم بگه چطوری شدن؟ وای چقدر دلم تنگه قلبم واقعا درد گرفت!! دلم می خواد برم میدون سعدی لاله زار آخه محل کارم اونجا بود!! توی پاساژ سعدی روبه روی بازار بورس!! اگه کسی اون طرفا میره بهم بگه هنوز اون تلسم فروشه که کنار خیابون همه نوع تلسمی میفروشه هست یانه!!؟؟ من تلسم عشق ازش خریدم حسابی کار کرد!!

نظرات 4 + ارسال نظر
سوگند چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:40 ب.ظ http://myfitness.blogfa.com/

آخی ! قربون دلت برم
مریمی تو هوای اینجا رو کردی و ما از اینجا فراری !
اینجا مثل همیشه است ، آریاشهر که مسیرم نیست اما هفته پیش میلاد نور بودم ، خب اونجا که همیشه شلوغه حراج هم هست. یعنی میدونی مردم اینجا تفریح دیگه ای که ندارن یا باید برن رستوران یا مرکز خرید . واسه همین همیشه شلوغه دیگه...
راستی آدرس این طلسم فروشه کجاست؟؟؟؟ :))))

نیلوفر چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ب.ظ http://niloofarj.blogspot.com

آفرین به دختر زرنگ و درس خوان، ما ها که ایران نیستیم نزدیک عید که میشه دلمون میگیره

عاطفه چهارشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:32 ب.ظ

به به به به مریم خانوم روو نمایی کردن
وای چقدر سخت ۳ تا امتحان توو ۱ روز
عالی بودی
خسته نباشی

توئیگــــی پنج‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ق.ظ http://twigy.blogfa.com/

وای مریمی
مور مورم شد . پست نوستالژیک تاثیر گذاری بود . نمیدونم چطوری بگم که احساسمون که در این مورد خیلی دوره به هم نزدیک بشه . شاید هم نشه . میخوام بگم قدر اون هوائی که تنفس میکنی رو بدون و دلت واسه این آشفته بازار تنگ نشه . بخصوص این سه هفته پایانی سال که همه مشغول بدو بدو هستن و خیابونها پر از ازدحام آدم و ماشینه . یکربع وایستی وسط میدون آریاشهر و توی چهره مردم زل بزنی می بینی خوشبختی دورترین احساسه در صورتهاشون . ببخش حس پروانه ایت رو خراب کردم .
کیف دنیا رو بکن دختر جوان در مهد تمدن و آزادی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد